رواندرمانی سخت یا لذتبخش؟
۱۵ آذر ۱۴۰۴
زمان مطالعه:
دقیقه

در تراپی چه میگذرد؟

تجربه مراجعین از اتاق درمان

آیا روان درمانی مسیری آسان است یا دشوار و آزار دهنده؟

درد درمان

ممکن است بسیاری از افراد تصور کنند که روان‌درمانی و فرایند آن، صرفاً برای بهتر شدن حال ماست؛ و مراجعه به درمانگر را همچون یک خدمت «حال‌خوب‌کن» مشابه رفتن به کافه یا گردش با دوستان می‌بینند؛ یعنی تجربه‌ای که قرار است ما را سرحال کند.
این باور نادرست است! در مسیر درمان، قرار است باورها، روش‌ها و سبک زندگی‌ای که در دهه‌های گذشته از زندگی‌مان داشته‌ایم مورد پرسش قرار گیرد و چه‌بسا تغییر کند. تغییر این باورها و روش‌ها طبیعتاً چالش‌زا و گاه دردآور خواهد بود.

ویژگی‌هایی در اتاق درمان وجود دارد که احساس آسودگی ایجاد می‌کند؛ مانند امنیت روانی، گوش دادن فعال درمانگر، همدلی عمیق، تجربه‌ی عدم قضاوت. حتی صحبت کردن درباره‌ی مسائلی که نمی‌توانیم با هیچ‌کس در میان بگذاریم، می‌تواند لذت‌بخش باشد و به شکل قابل توجهی از تنش‌های ما بکاهد. اما زمانی که پای شنیدن حقایقی به میان می‌آید که سال‌ها انکارشان کرده‌ایم، یا تغییر عادات رفتاری و روان‌شناختی که مدت‌ها به آن‌ها خو گرفته‌ایم، تجربه‌ای دردناک و چالش‌برانگیز خواهد بود.

در واقع، این ویژگی‌های آرامش‌بخش اتاق درمان برای فراهم کردن بستری مناسب جهت مواجهه با همان دردهایی است که پیش‌تر به آن‌ها اشاره شد. اگر چنین فضایی فراهم نشود، نه تنها تغییری رخ نمی‌دهد، بلکه ممکن است آسیب‌های گذشته تشدید شوند.

اگر همیشه پیش از جلسات با انگیزه باشیم، در طول جلسات لذت ببریم و پس از جلسات حالمان خوب باشد، باید تردید کنیم؛ چرا که مسیر درمان، مسیری پرچالش و احتمالاً دردناک است. کنار گذاشتن الگوها و مکانیسم‌های دفاعی Defense Mechanismsکه سالیان سال به کمک آن‌ها اضطراب خود را کاهش داده‌ایم یا روابطمان را شکل داده‌ایم، کاری سخت و پیچیده است. زمانی که در مسیر درمان این درد و دشواری را تجربه نمی‌کنیم، به این معناست که درمان در خدمت آسیب‌های روانی ما قرار گرفته و همان روال پاتولوژیک Pathological Pattern  گذشته را تغذیه می‌کند؛ در نتیجه ما را بیشتر در بیماری‌های روانی غوطه‌ور می‌سازد. درمانگرانی که فاقد دانش کافی‌اند و روال غیرحرفه‌ای در پیش می‌گیرند، می‌توانند چنین وضعیتی را ایجاد کنند.
البته میزان چالشی که در مسیر بهزیستی روانی تجربه می‌کنیم، به عوامل متعددی بستگی دارد: شدت اختلال، ویژگی‌های شخصیتی و از همه مهم‌تر رویکرد درمانی Therapeutic Approach که انتخاب می‌کنیم. برخی رویکردها (مثل رویکرد های رفتارگرا) توجه کمتری به همدلی و ایجاد رابطه‌ی درمانی دارند و همین امر چالش‌هایی در درمان ایجاد می‌کند. یا مثلاً روان‌درمانی روان‌پویشی کوتاه‌مدتISTDP با هدف قرار دادن مستقیم و مکرر دفاع‌ها، تجربه‌ای سخت و گاه ملال‌آور در اتاق درمان رقم می‌زند. در برخی درمان‌های مواجهه‌ای Exposure Therapy، رویارویی مستقیم با ترس‌ها و تروما ها می‌تواند تجربه‌ای دل‌آزار در ذهن ما ثبت کند.

یکی از پدیده‌های مهم در این زمینه، انتقال Transference و انتقال متقابل Countertransference است. در این وضعیت، ممکن است درمانگر را به مثابه یکی از افراد مهم زندگی خود هدف قرار دهیم و تجارب هیجانی شدیدی را تجربه کنیم. حتی احساس انزجار نسبت به فضای درمان می‌تواند نشانه‌ای از فرافکنی Projection  هیجانات منفی بر فرایند درمان در نتیجه‌ی انتقال باشد. احساس خواب‌آلودگی، کسالت، خستگی، ملال، بی‌قراری، انزجار، خشم یا ناامیدی از جمله تجربه‌های پرتکرار ما در پاسخ طبیعی روان به تغییر و مواجهه هستند.

به یاد داشته باشیم که در کشاکش پیچیدگی روان انسان، مسیر درمان هرگز کاملاً روشن و ساده نخواهد بود. این مسیر پرپیچ‌وخم، فراز و نشیب‌هایی از جنس بهبودی و تألّم به همراه دارد. اما در انتهای این راه، نسخه‌ای سالم، آگاه و توانمند ما، انتظارمان را می‌کشد.